بدبینی های شوهر برای زن دردسرساز شد و کارشان به دادگاه کشید.

جوان بلاگر به دست همسرش و یک جوان دیگر که آنها هم بلاگر است به قتل رسید.

یک پدر به جرم آزار دختر 7 ساله اش دستگیر شد.

زن زجر کشیده پرده از زندگی شوم خود برداشت.

از شدت خماری روی نیمکت های پارک به خواب می رفتم که با گروه مواد فروشان پارک آشنا شدم و به توزیع مواد مخدر روی آوردم. در حالی که سرگذشت عجیب من از هشت سالگی شروع شد و …

زنی که با خیانت به شوهرش با همدست خود مرد بیچاره را سلاخی کرده بود توسط پلیس بازداشت شد.

نقشه کثیف یک زن و 3مرد برای اخاذی از مردان مشهدی برملا شد. شهلا با عشوه مردان را به خانه خلوت می کشاند.

یک ماه از برگشتن سعید به ایران می‌گذشت. بعد از 15 سال دوری از وطن و خانواده، حالا با مدرک دکترا و یک دنیا دلتنگی به خانه برگشته بود.

من در سن سه سالگی پدر خود را در سانحه تصادف از دست داده و مادرم هم بعد از یک سال ازدواج کرد و تحت سرپرستی پدربزرگم قرار گرفتم …..

«خیلی تحمل کردم، اما همه چیز را خراب کرد. هنوز هم نمی‌توانم باور کنم این ظلم را دوباره در حقم تکرار کرده است.» ماندن یا رفتن؟ زن جوان نمی‌داند چه کند؟ نه می‌تواند چشمانش را روی عشقش ببندد، نه قدرت این را دارد که رها کند و برود، چون مادر بودن دست و پایش را بسته است.