سرگذشت شوک‌آور یک زن مشهد!

سرگذشت شوک‌آور یک زن مشهد!

هر بار که اختلاف من و شوهرم شدید می‌شد و به مشاجره‌های لفظی تند می‌رسید، سوار بر خودرو می‌شدیم و در بیرون از خانه به مشاجره ادامه می‌دادیم تا فرزندانمان شاهد این درگیری‌ها نباشند اما آن روز وقتی بیرون رفتیم ناگهان شوهرم از شدت عصبانیت تیغه چاقو را در قفسه سینه اش فرو برد و ...؛