بی عفت شدنم در خانه پسری که فرشته نجاتم بود
همه جا شب بود ، همه چیز شب بود و من در شب حرکت می کردم ، من در حسرت خورشید و مدح روز در ستایش نور بودم . همه چیز نابسامان بود ، فقط دعوا ، کتک و صدای دردهای مادرم …
همه جا شب بود ، همه چیز شب بود و من در شب حرکت می کردم ، من در حسرت خورشید و مدح روز در ستایش نور بودم . همه چیز نابسامان بود ، فقط دعوا ، کتک و صدای دردهای مادرم …