کد خبر : 19760
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۸ اردیبهشت ۱۴۰۱ - ۱۱:۳۸

بدشانس ترین عروس ایران ! / او به کما رفت !

بدشانس ترین عروس ایران ! / او به کما رفت !

دردسرهای مرد شکاک به همسرش

به گزارش نخست نیوز یک سال بعد از برگزاری مراسم عقدکنان، پژمان به سربازی رفت و این گونه نامزدی ما 5 سال به طول انجامید. وقتی هم ازدواج کردیم در چند سال اول زندگی مشترک من باردار نشدم اما وقتی پزشکان به خانواده همسرم گفتند که پژمان باید مداوا شود، آن ها سعی می کردند با من بدرفتاری نکنند تا به خاطر مشکل فرزندشان ساز جدایی نزنم. با وجود این، همسرم بسیار بدبین و بددل بود و به من سوء ظن داشت چرا که مدعی بود بعد از ازدواج هم ممکن است به جوان دیگری لبخند بزنم!

به همین دلیل مدام مرا تحت نظر داشت و اجازه نمی داد به تنهایی بیرون بروم. من هم سعی می کردم این رفتارهای او را به حساب دوست داشتن بگذارم اما با به دنیا آمدن دخترم بددلی های همسرم بیشتر شد به گونه ای که دیگر خیلی زجر می کشیدم.

در عین حال با خواهر شوهرم ارتباط نزدیکی داشتم و به خانه یکدیگر رفت و آمد می کردیم چرا که فقط «ساحره» در مشهد زندگی می کرد و دیگر بستگانمان در شهرستان بودند. به دنبال همین معاشرت ها دخترم «هدیه» نیز همبازی فرزندان خواهر شوهرم بود و دوست داشت بیشتر در کنار آن ها و در خانه ساحره بماند.

این معاشرت های خانوادگی ادامه داشت تا این که روزی با ساحره به درددل پرداختم و از جوانی سخن گفتم که به صورت تلفنی برایم ایجاد مزاحمت می کرد چرا که به دلیل بدبینی های همسرم جرئت نداشتم این گونه مسائل را با او در میان بگذارم ولی متاسفانه هنوز شب نشده بود این خبر به گوش پژمان رسید.

کتک کاری همسر تا یک قدمی مرک
او وقتی به خانه آمد، با عصبانیت و کتک کاری مرا از خانه بیرون انداخت و سپس از من خواست پولی را که برای رهن منزل دست مادرم داشت فوری به او بازگردانم. در این هنگام وقتی به همراه مادرم و برای برداشت پول به طرف خودپرداز کنار خیابان می رفتیم ناگهان ساحره از راه رسید و پس از توهین و درگیری دختر دو ساله ام را نیز از من گرفت. آن روز به کلانتری آمدم و با میانجیگری مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری فرزندم را تحویل گرفتم و از خواهر شوهرم گذشتم اما چند ماه بعد دوباره به دلیل همین اختلافات خانوادگی و سوء ظن های همسرم درگیری های ما شدت گرفت تا جایی که پژمان در یک نیمه شب مرا آن قدر کتک زد که به اغما رفتم و دیگر چیزی نفهمیدم.

بعد از گذشت 10 روز از این ماجرا وقتی در بیمارستان از کما بیرون آمدم تازه فهمیدم که چه بلایی سرم آمده است. تاکنون چندین بار مورد عمل جراحی قرار گرفته ام اما فقط نگران وضعیت دخترم هستم که نزد همسرم زندگی می کند .

گزارش خراسان حاکی است پرونده این زن جوان با اعلام شکایت وی و با دستور سرگرد یعقوبی (رئیس کلانتری طبرسی شمالی) به مراجع قضایی ارسال شد و تحقیقات در این باره ادامه یافت.

ماجرای واقعی با همکاری پلیس پیشگیری خراسان رضوی

برچسب ها :بدبخت ، عروس

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.