کد خبر : 23665
تاریخ انتشار : سه شنبه ۲۵ بهمن ۱۴۰۱ - ۸:۵۱

پایان شمشیرکشی اراذل در تهرانپارس

پایان شمشیرکشی اراذل در تهرانپارس

اراذل و اوباش هستند، شمشیر به دست به جان هم افتادند؛ بعد از ایجاد رعب و وحشت و زخمی کردن همدیگر، درگیری‌شان به پایان رسید اما پلیس این وسط از راه رسید و نگذاشت عربده کشی و درگیری عادت هر روزه‌شان شود.

 

به گزارش تیتر حادثه

رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات پایتخت اعلام کرد: ما با هرکسی که قمه و شمشیر بردارد و بخواهد در انظار عمومی، اقدام به عربده کشی یا شرارت کند برخورد مقتدرانه خواهیم کرد؛ اراذل و اوباش باید بدانند که پلیس با اقدامات اطلاعاتی خود، این افراد را هرجا که مخفی شده باشند دستگیر خواهد کرد.

سرهنگ راستی تاکید کرد: با اشراف اطلاعاتی و تلاش و فداکاری ماموران اجازه نخواهیم داد که اراذل و اوباش کوچکترین مزاحمتی برای مردم ایجاد کنند».

بعد از پایان صحبت‌های سرهنگ راستی با شهروندان و ترک محل،کم تعداد معدود جمعیت باقی مانده در محل نیز متفرق شده و فقط شاکی می ماند و مادرش و کاسبان محلی و رهگذرانی که عبور می‌کنند؛ انگار که نه انگار چندی پیش در این محل یک صحنه وحشتناک‌ از درگیری اراذل و اوباش رقم خورد و دقایقی پیش هم بازسازی شد!

قرارمان ساعت ۱۱ در حوالی میدان شاهد در تهرانپارس است، قرار است اراذل و اوباشی را که چندی پیش در درگیری خونباری به جان هم افتاده بودند برای بازسازی صحنه به محل بیاورند.

زودتر از موعد قرار به محل می‌رسم. حضور ماشین‌های سبز پلیس در سر تقاطع بیش از پیش به چشم می‌آید تا آنجا که عابران و رهگذران نیز با عبور از چهارراه با تعجب به حضور پررنگ مأموران نگاه می‌کنند؛ حتماً از خود می‌پرسند چه اتفاقی افتاده که این همه مأمور این وسط به صف شده‌اند.

از آن طرف هم کم‌کم به تعداد جوان‌ها و رهگذران اضافه می‌شود؛ از سر و تیپ‌شان معلوم است که از دوستان و دار و دسته افراد دستگیر شده‌ هستند.

کم کم تعداد ماشین‌هایی که در نزدیک به محل بازسازی صحنه در جلوی مغازه‌های فروش لوازم یدکی و اسپرت پارک می کنند زیاد می شود، دیگر جای پارکی نمانده و پیاده رو هم کم کم پر می شود از جوان‌های رنگارنگی که با دست و بازوهای تاتو شده، سیگار بر لب در جلوی مغازه ها کنار هم ایستاده یا قدم می‌زنند؛ انگار که اینها هم برای بازسازی صحنه منتظر ایستاده اند.

بالاخره انتظارها به سر آمد. مأموران پلیس اطلاعات از راه رسیدند ؛ آن هم با ماشین‌ حمل متهم و با حضور پرتعداد سیاه جامگان پلیس اطلاعات درست جلوی محل وقوع جرم و درگیری.

بعد از به صف شدن موتورسواران پلیس و استقرار ماشین‌های گشت، در ماشین حمل متهم باز شده و متهمان در اسکورت فشرده مأموران به سمت محل وقوع درگیری برای بازسازی می آیند. در اندک زمانی دور تا دور محل پر می شود از عابران، رهگذران، مردم محلی و حتی دوستان افراد دستگیر شده که سرک می کشند تا متهمان را دیده و از چند و چون ماجرا باخبر شوند.

با دستور «سرهنگ سعید راستی» رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات پایتخت متهمان به نوبت از ماشین حمل متهم پیاده می‌شوند؛ یک، دو، سه و چهار متهم در مقابل خانه و مغازه‌ای زیرپله‌ای که گفته می‌شود محل وقوع جرم است با لباسهایی سراسر آبی ، دستبند بر دست و پابند به پا در کنار هم می ایستند.

در ابتدا زنی که پشت دخل مغازه زیرپله‌ای ایستاده به عنوان مادر شاکی جلو می‌آید و می‌گوید: آقای پلیس همین‌ها بودند؛ اینجا ریختند و پسرم را زدند؛ سرش را شکافتند؛ حتی توی خانه هم حمله کردند؛ پسرم را زدند و اموال را تخریب کردند تا آنجا که سرش شکافت و خونین و مالی رهایش کردند.

یکی از متهمان به زبان آمده و می‌گوید: اول پسر خودش دعوا را شروع کرد؛ حرفش تمام نشده سرهنگ راستی می‌گوید شلوغ نکنید فیلم صحنه موجود است؛ می‌دانیم چه کسی شروع کرده و کدامیک شمشیر کشیده و کدام فحاشی کرده است.

پسری که شاکی است به رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات می‌گوید: جناب سرهنگ، همین‌ها بودند؛ با شمشیر حمله کردند. سرم را شکافتند، حتی دنبالم کردند و آمدند وارد خانه شدند… دست‌بردار هم نبودند.

تا به اینجای صحبت که می‌رسد یکی دیگر از متهمان می‌گوید: جناب سرهنگ اینها فیلم را تقطیع کرده‌اند؛ خود همین پسر اول گاز اشک‌آور زد و با شمشیر به ما حمله کرد. خب ما هم از خودمان دفاع کردیم.

متهم دیگر هم می‌گوید من کاری نکرده‌ام .من دیدم این دو تا به جان هم افتاده اند ، فقط آمدم تا آنها را از هم جدا کنم، حتما در فیلم هم که موجود است مشخص است، حتی سلاحی هم نداشتم.

بحث دوباره بالا می‌گیرد. یکی از خودش دفاع می‌کند و دیگری، شاکی را متهم می‌خواند.

سرهنگ راستی با نمایش صحنه‌هایی از فیلم دوربین های مداربسته محل، به جر و بحث ها پایان می دهد. فیلم شب واقعه هر آنچه را که رخ داده نمایش می دهد از لخت شدن یکی از متهمان و عربده‌کشی و چرخاندن شمشیر تا درگیری و… .

در نهایت هم عکس‌های وقوع جراحت و شکافته شدن سر شاکی حسن ختام مظلوم نمایی دستگیر شدگان است.

اما انگار که این طور نیست؛ یکی از متهمان می‌گوید: خود شاکی با شمشیر به دست من هم ضربه زد ؛ من هم از دست او شاکی‌ام.

اگر چه بگومگوها باز هم ادامه دارد اما بازسازی صحنه با ورود دستگیرشدگان به خانه و باز نمایش فیلم و نشان دادن محل ضربات شمشیر بر در و دیوار و اقلام موجود به پایان می رسد.

سرهنگ سعید راستی رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات تهران بزرگ، درباره دستگیری این ۴ نفر می گوید: از اراذل و اوباش شرق تهران هستند که در درگیری، مغازه دار را با چاقو و شمشیر به شدت زخمی کرده اند؛ هرکدام از این افراد سابقه چندین فقره درگیری دارند اما در این پرونده آسیب جسمی زیادی را به شاکی وارد کرده اند.

طبق تحقیقات صورت گرفته توسط پلیس و استخراج فیلم های دوربین مدار بسته مشخص شد این افراد با شمشیر به این فرد حمله کرده اند و سپس به منزل مسکونی او نیز ورود کرده و با توجه به اینکه محل درگیری در یکی از خیابان های شلوغ تهرانپارس بوده در روز درگیری تعداد زیادی از مردم در محل حضور داشتند اما به دلیل مسلح بودن این افراد به سلاح قمه و شمشیر حتی همسایگان نیز جرات نکردند دخالت کنند».

با پایان صحبت های سرهنگ راستی با شاکی و متهمان و بازسازی صحنه درگیری، متهمان سوار خودروی حمل متهم شده و در اسکورت موتورسواران سیاه پوش پلیس اطلاعات از محل خارج می شوند.

جمعیت هم کم کم متفرق می شود اما جمع جوانانی که هنوز نگاه‌شان نظاره‌گر شاکی و جمع خبرنگاران ومردم کنجکاو است در پیاده رو کنار هم مانده اند.

به سمت‌شان می‌روم، می‌پرسم دوستان‌تان بودند؟

جمع چهار پنج‌نفره‌شان از دادن پاسخ طفره می‌روند؛ اما دست بردار نیستم.

می‌پرسم تقصیر کدام‌طرف بود، شاکی یا متهم؟

سؤالم باعث می‌شود تا یکی از آنها قفل سکوتش را بشکند. می‌گوید: خانم اینها همه با هم دوست بودند؛ ما همه با هم بچه‌ محل هستیم اما نمی‌دانم که چه شد که کار به شکایت و شکایت‌کشی افتاد. هر دو طرف با هم دعوا کردند؛ هر دو طرف شمشیر کشیدند و هر دو زخمی شدند اما خوب یکی رفت و شکایت کرد!

جمع‌شان با یک خداحافظی سرسری از هم جدا می شود.

هنوز جلوی محل درگیری مردم حضور دارند؛ سرهنگ راستی هم ایستاده و با مردم محل صحبت می کند؛ یکی از کاسبان محلی از سرعت عمل پلیس تشکر می‌کند. می‌گوید: نمی‌دانید آن شب چه قیامتی شده بود. شمشیر می‌کشیدند و عربده می‌زدند و به هم رحم نمی‌کردند؛ هیچکس هم جرأت نداشت به طرف‌شان برود. ترس و وحشت در محله ایجاد کرده بودند تا در نهایت با زخمی کردن همدیگر دعوا را خاتمه دادند.

یکی دیگر از شهروندان می‌گوید: از دست این اراذل و اوباش یک لحظه آسایش نداریم؛ کاش اینها تأدیب شوند که نمی‌شوند؛ هنوز نرفته آزادشان می‌کنند. خوب معلوم است که این دستگیری‌ها بازدارنده نیست.

یک زن هم می گوید: از سر بیکاری است که به جان هم می افتادند اگر سرشان گرم بود که وقت دعوا و عربده کشی نداشتند.

حرف‌های مردم کم و بیش ادامه دارد. اکثریت شهروندان خواهان برخورد قاطع پلیس با مخلان امنیت و آرامش و آسایش محله هستند. می‌خواهند خانواده‌شان در آسایش باشد و بدون هیچ ترس و لرزی در خیابان تردد کنند.

سرهنگ راستی در جمع مردم از همراهی پلیس حرف می‌زند. از اینکه پلیس اجازه نمی‌دهد عده‌ای هنجارشکن با عربده‌کشی به قدرت‌نمایی پرداخته و آسایش محلات را خدشه‌دار کنند.

سرهنگ راستی با اشاره به مطالبات شهروندان مبنی بر برخورد جدی با اراذل و اوباش تاکید کرد: خوشبختانه با تعامل خوبی که بین پلیس و قوه قضاییه وجوددارد، مجموعه پلیس با اراذل و اوباشی که بخواهند اخلال در نظم عمومی ایجاد کنند برخورد جدی خواهد کرد.

رئیس مرکز عملیات پلیس اطلاعات پایتخت اعلام کرد: ما با هرکسی که قمه و شمشیر بردارد و بخواهد در انظار عمومی، اقدام به عربده کشی یا شرارت کند برخورد مقتدرانه خواهیم کرد؛ اراذل و اوباش باید بدانند که پلیس با اقدامات اطلاعاتی خود، این افراد را هرجا که مخفی شده باشند دستگیر خواهد کرد.

سرهنگ راستی تاکید کرد: با اشراف اطلاعاتی و تلاش و فداکاری ماموران اجازه نخواهیم داد که اراذل و اوباش کوچکترین مزاحمتی برای مردم ایجاد کنند».

بعد از پایان صحبت‌های سرهنگ راستی با شهروندان و ترک محل،کم تعداد معدود جمعیت باقی مانده در محل نیز متفرق شده و فقط شاکی می ماند و مادرش و کاسبان محلی و رهگذرانی که عبور می‌کنند؛ انگار که نه انگار چندی پیش در این محل یک صحنه وحشتناک‌ از درگیری اراذل و اوباش رقم خورد و دقایقی پیش هم بازسازی شد!

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.