پیشنهاد بی شرمانه زن جوان به مرد زن دار!
با زن جوانی از آشنایان که تنها زندگی می کند در فضای مجازی درد دل می کردم و وقتی فهمید از دست همسرم دلخورم خیلی بی پروا پیشنهاد داد با هم مسافرت برویم ..
به گزارش تیتر حادثه مشکل ما از روزی شروع شد که بازنشسته شدم. سر کار میرفتم سرگرم بودم و زیاد درگیر مسائل خانه نمی شدم.
حساسیتهای همسرم نسبت به مادر پیرم و خانواده من از روز اول زندگی مان آزارم می داد.
من عادت کرده بودم از خانه بیرون بزنم و توجهی نشان نمی دادم. بازنشسته که شدم تصمیم گرفتم چند ماهی استراحت کنم و دوباره برای سرگرمی سر کاری بروم.
ولی همسرم کاری کرد با این سن و سال از خانه فراری شدم؛ بی رو دربایستی بگویم با من لج می کند و می خواهد عذابم بدهد.
می داند روی مصرف آب و برق حساس هستم و همیشه گوشزد می کنم انرژی را الکی هدر ندهید. نه این که خسیس بازی در بیاورم. می گفتم
همسرم سر لج بازی شیر آب را باز میکند و برای آن که حرصم را در بیاورد بی هوا آب را هدر میدهد.
غافل می شوم روز روشنهمه لامپ های خانه را روشن میکند؛ تا می خواهم حرفی بزنم داد می کشد و میگوید مادر پیرت خوب یاد داده چه طور ما را اذیت کنی.
من همسرم را دوست دارم و احترامش را حفظ می کنم. اما او حرمت مرا جلوی بچه ها هم شکسته است.
خسته شده ام. مادر پیرم تنهاست و زیاد خانه ما نمی آید. دستش هم توی جیب خودش است چون حقوق پدر خدا بیامرزم کفاف هزینه هایش را می دهد.
افسوس همسرم در توهم و خیال است، جرات ندارم یک ریال برای مادرم خرج کنم.
چند وقت قبل برایش کمی دارو خریدم. همسرم پیگیر بود پولش را حتما بگیرم.
گفتم هر کاری کنی دو روز دیگر بچه ها و عروس و دامادها سرت می آورند. با این حرف انگار بلا گفته ام.
جر و بحث مان شد. آن قدر روی اعصابم راه رفت و کار به جایی رساند که پسر و دخترم نیز از اتاق بیرون آمدند و هر چه دهان شان می رسید، نثارم کردند.
یک هفته خانه نرفتم پیش مادرم بودم همسرم و بچه ها سراغم را نگرفتند. در این مدت در فضای مجازی با زنی که از آشنایان دورمان است درددل می کردم. نمی دانم با چه عقلی چنین کاری کردم. اصرار داشت با هم مسافرت برویم. زیر بار نرفتم و گفتم به همسرم وفادار هستم.
دلم برای شریک زندگی ام یک ذره شده بود. پیش دستی کردم و زنگ زدم.
پشت تلفن خیلی بد صحبت کرد. با عصبانیت خانه رفتم و دوباره دعوای مان شد.
دلگیر و ناراحت از خانه بیرون زدم. همان زنی که خدمت تان گفتم در فضای مجازی پیام داده بود. باور می کنید یک لحظه تصمیم گرفتم دیدنش بروم. ولی باز هم دلم راه نداد به همسرم خیانت کنم.
از آبرویم می ترسم. مانده ام چه کار کنم؛ سن و سالی از ما گذشته و نمی خواهم در و همسایه و دوست و آشنا بگویند مشکل داریم.
من نمی گویم خیلی آدم خوبی هستم و مشکلی ندارم. ولی این رسمش نیست. همسرم مرا مقصر بی چون و چرا می داند و هنوز هم که هنوز هر موقع حرفی پیش می آید از این که چرا خانواده ام برای جشن عروسی آن چنانی نگرفته اند و چنین و چنان نکرده اند گلایه مند است.
از این حرف ها که بگذریم نمی دانم هدر دادن آب و برق چه ارتباطی با مشکل ما دارد که بخواهند این طوری انتقام بگیرند.
گفت وگو با کارشناس
“سارا قربان زاده” مشاور خانواده و مدرس مهارت های زندگی به از بعد ازدواجی که این زن و شوهر داشته اند احتمالا مرد با حساسیت و نداشتن رفتارهای درست زناشویی و ارتباط عاطفی درست با همسرش، یک زندگی نامرغوب را برای شریک زندگی و فرزندانش به وجود آورده است.
این پدر امروز که پا به سن پیری گذاشته و بازنشسته شده، همسر و فرزندانش به نوعی می خواهند با یک سری رفتارها و گفتارشان از او انتقام بگیرند.
به احتمال خیلی زیاد همسر این فرد تنهایی های زیادی را در خانه تحمل کرده و شاید شوهرش اگر وسواس نداشته به احتمال زیاد حساست داشته و توجه کافی و خوبی به خانواده نشان نداده است
امروزکه بازنشسته شده و به خانه برگشته گویی همسرش از حضور او ناراحت است و رفتار های متقابلی نشان می دهد برای ابراز خشمی دیرینه که نسبت به شوهرش در وجود او نهفته است.
به نظر می رسد بهترین راه درمان برای این زن و شوهر، زوج درمانی است، آن ها باید در روند درمان با کمک درمانگر خانواده هر 2 نفر رفتارهای اشتباه شان را بررسی کنند.
پدر خانواده نیز باید رفتارهای اشتباه خود را بپذیرد و حتی اگر لازم باشد درصدد جبران برآید
ضمن آن که زوج های گرامی باید بدانند که حریم و حرمت خانه و خانواده باید حفظ شود و با لج بازی و ناسازگاری، کاری پیش نخواهد رفت و مشکلی حل نخواهد شد
برچسب ها :بازنشسته ، رفتارهای اشتباه ، مسائل خانه ، مهارت های زندگی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0