پشیمانی زن جوان در یک قدمی خیانت به شوهرش
ما هر روز همدیگر را می دیدیم ، من از شریک زندگی ام بد می گفتم و او هم بلوف می زد که شوهرش چنین است و چنان و برایش سنگ تمام می گذارد.
هر موقع او را می دیدم از شوهرش تعریف و تمجید می کرد و با حرف هایش اعصابم را به هم می ریخت
با آب و تاب صدایش را نازک می کرد و می گفت: جونش برام در میره ،حاضره برام بمیره و یه لحظه … .
من ساده لوح دست زیر چانه ام می گذاشتم و با افسوس می گفتم: خوش به حالت، شوهر من که بویی از معرفت نبرده، نه حال حرف زدن داره و نه اخلاق درست و حسابی داره، تازه خیلی هم بددهنه .
زن همسایه که دایه مهربانتر از مادر شده بود با شنیدن گفته هایم سرش را به نشانه تاسف تکان می داد و می گفت: به قیافش نمی یاد اینجوری باشه، تو خیلی صبوری که تحملش می کنی، فاتحه این جور مردا رو باید خوند و … .
ما هر روز همدیگر را می دیدیم و من از شریک زندگی ام بد می گفتم و او هم بلوف می زد که شوهرش چنین است و چنان و برایش سنگ تمام می گذارد.
باورتان می شود به خاطر همین حرف های پرت و پلا بود که با همسرم مشکل جدی پیدا کردم.
شوهرم نمی دانست پشت پرده این اختلاف و لج بازی های من چیست و البته رفت و آمدهای وقت و بی وقت من با زن همسایه ذهنش را به خود مشغول کرده بود.
او می گفت: اینا دو سه ماهه اومدن اینجا و همسایه ما شدن، تو چه جور بدون هیچ شناختی با زن همسایه این قدر خودمونی شدی و نکنه راز و رمز زندگیمون رو هم براش روی دایره می ریزی و … .
شوهرم راست می گفت. من نمیدانستم چه اشتباهی می کنم و البته او هم نمی دانست ایراد کارش چیست و چرا من باید زن همسایه را محرم اسرار خودم قرار بدهم.
هر موقع جروبحث مان می شد یاد حرف های زن همسایه می افتادم و احساس می کردم حقم در زندگی ضایع می شود؛ به همین خاطر حرص می خوردم و مدام این سوال در ذهنم مرور می شد که مگر من از زن همسایه چه کم دارم؟!
این مقایسه و حسرت و حسادت روزبه روز مرا از شوهرم دورتر می کرد و به زن همسایه وابسته تر می شدم. این اواخر وقتی او درباره مسائل خصوصی زندگیاش حرف می زد اعصابم بیشتر خط خطی می شد.
با احساس دلتنگی که داشتم در فضای مجازی با مرد جوانی آشنا شدم. تمام حرف هایی که شوهرم به زبان نمی آورد را از زبان این مرد در پیام هایی که برایم می فرستاد می شنیدم.
چند روز اول احساس خوبی داشتم. اما خیلی زود عذاب وجدان گرفتم واز مرد جوان خواستم دیگر مزاحم نشود.
فکر نمی کردم مرا به باد توهین بگیرد و تهدید کند که باید قرار ملاقات بگذاریم و همدیگر را در پارک نزدیک خانه مان ببینیم.
او دست بردار نبود و مدام پیام می فرستاد.
مانده بودم چکار کنم. از زن همسایه راهنمایی گرفتم. می گفت خیلی این موضوع را جدی نگیر و ممکن است برای هرکسی از این مسائل پیش بیاید. توقع شنیدن چنین حرفی از او نداشتم و دیگر تحویلش نمی گرفتم.
یک روز ظهر که شوهرم خسته و کوفته از سرکار برگشت وقتی به چهره اش نگاه کردم اشک در چشمانم حلقه زد.
نمی توانستم خودم را ببخشم. آن روز غروب خیلی نرم و آهسته برایش تعریف کردم که مردی جوان در فضای مجازی برایم ایجاد مزاحمت می کند.
شوهرم لبخندی زد و گفت: عجب دوره زمانه ای شده، آدم ها حدود خودشان را نمی فهمند و حرمت خودشان را نگه نمی دارند. این حرف تلنگر جدی برایم بود. شوهرم با آن مرد جوان تلفنی صحبت کرد و گفت اگر یک بار دیگر ایجاد مزاحمت داشته باشی موضوع را به پلیس اطلاع می دهیم.
من واقعیت را برای او تعریف کردم و با هم به مرکز مشاوره آرامش پلیس خراسان رضوی آمده ایم تا از یک مشاور متخصص کمک و راهنمایی بگیریم. اعتراف می کنم خیلی اشتباه کرده ام و باید بیشتر مراقب باشم. شوهرم هم با شنیدن صحبت های خانم مشاور می گوید ای کاش زودتر به این مرکز آمده بودیم.
گفتگو با کارشناس:
درباره این ماجرا نظر یکی از مدرسان مهارت های زندگی را جویا شدیم. فرزانه پیرو احمدی”می گوید:
اصول زندگی مشترک موفق
این اصول را می توان تابعی از چند ویژگی اخلاقی فردی و اجتماعی دانست که برای تمام سبک ها و شرایط های مختلف زندگی می تواند موارد مشترکی نیز داشته باشد.
درک متقابل یک موضوع بسیار مهم است است. درک تنها با شناخت صحیح و کافی از ویژگی های اخلاقی و روحی و حتی جسمی طرف مقابل به دست خواهد آمد. بهتر است این شناخت با پرسش و پاسخ ودر شرایط دوستانه به دست بیاید. به طور مثال از همسر خود بپرسید در زمان عصبانیت چه چیزی او را آرام میکند یا چه چیزی بیشتر او را عصبی می کند.
احترام در زندگی مشترک
احترام متقابل و همدلی نیز در زندگی مشترک بسیار مهم است.
برچسب ها :افسوس ، حسادت ، شوهرش ، فضای مجازی
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0