کد خبر : 4774
تاریخ انتشار : دوشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۰ - ۱۷:۰۰

رفتار زشت پدرم مرا از خانه فراری داد

رفتار زشت پدرم مرا از خانه فراری داد

تیتر حادثه – از خانه فرار کردم. کنار خیابان‌، جلوی درگاه یک مغازه و روی یک تکه کارتن خوابیده بودم. تا صبح پلک نزدم. می‌ترسیدم دزدها بیایند و مرا بدزدند. صبح روز بعد‌، از بس گشنه بودم، حالم بد شد. حالت تهوع و سرگیجه داشتم. مردم با پلیس تماس گرفتند. ماموران کلانتری آمدند و مرا

تیتر حادثه – از خانه فرار کردم. کنار خیابان‌، جلوی درگاه یک مغازه و روی یک تکه کارتن خوابیده بودم. تا صبح پلک نزدم. می‌ترسیدم دزدها بیایند و مرا بدزدند.

صبح روز بعد‌، از بس گشنه بودم، حالم بد شد. حالت تهوع و سرگیجه داشتم. مردم با پلیس تماس گرفتند. ماموران کلانتری آمدند و مرا به بیمارستان انتقال دادند. فکر می‌کردند چیزی خورده‌ام و مسموم شده‌ام. با تزریق یک سرم و آمپول حالم بهتر شد. آدرس مادرم را هم می‌ترسیدم بدهم. نمی‌خواستم زندگی او خراب شود؛ اما انگار چاره‌ای نبود. شماره‌تلفن خانه‌اش را دادم. مادرم‌ و شوهرش آمدند. مادرم گریه می‌کرد. ناپدری‌ام هم شانه‌هایم را ماساژ می‌داد. آن‌ها مرا به خانه‌شان بردند. برای اولین‌بار با برادر کوچولویم روبه‌رو شدم. خیلی خوشگل و بامزه است و واقعا دوستش دارم. یک سال از آن موقع می‌گذرد. ناپدری‌ام مرد مهربان و فهمیده‌ای است. او مرا مثل دو بچه خودش و حتی فکر می‌کنم بیشتر از آن‌ها دوست دارد‌. وقتی یاد تهمت‌های زشت وحرف‌های نامربوط پدرم درمورد مادرم و ناپدری‌ام می‌افتادم، سردرد می‌شدم. دیگر هیچ ارتباطی با پدرم نداشتم؛ اما او سر‌وکله‌اش دوباره پیدا شد. به مادرم می‌گفت حضانت بچه با من است و باید او را پس بدهی. می‌خواهد خرده‌فروشی موادمخدر کنم. به او گفتم نمی‌خواهم با تو بیایم. با شیلنگ ضربه‌ای به سرم زد که بینایی‌ام دچار مشکل شده است. آمده‌ام کلانتری١۶‌ تا از پدرم شکایت کنم. خدارا‌شکر می‌کنم مادرم و شوهرش هستند و من تنها نیستم.

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.