انتقام کثیف پانته آ بخاطر خیانت شوهرش
از وقتی همسرم به من خیانت کرد و مجبور به طلاق شدم انگار دیگر هیچ چیز برایم ارزشی نداشت برای انتقام از سرنوشتی که برایم رقم خورده بودو رهایی از خاطرات تلخ وارد رابطه هایی شدم تا شاد ی را تجربه کنم و از زندگی لذت ببرم اما این شادی زیاد دوام نیاورد..
به گزارش تیتر حادثه
۱۵ ساله بودم که پسر عمویم سامان که 29 ساله بود به من علاقه مند شد و ازمن خواستگاری کرد.
اوایل دوستش نداشتم اما کم کم به او علاقه مند شدم و خیلی زود با هم عقد کردیم.
ترک تحصیل کردم . حدود ۵ الی ۶ ماه عقد بودیم. تو این مدت خیلی همدیگر رو می دیدیم و زندگی خوبی داشتیم اما به مرور رفتارش عوض شد و کمتر به دیدنم می آمد. یک روز با یک زن ۳۲ ساله امد خانه و گفت این زن همکار سابقم بوده و برای درمان پزشکی به تهران اومده چون جایی راندارد پیش خودمان باشه که کارهایش را انجام بده و بعد برگرده شهرستان.
ما هم همین کارو کردیم اما بعد از چند روزتوسط خود آن زن که مینا نام داشت متوجه شدیم که پسر عمویم با وی رابطه داشته و هنوز هم دارد. این باعث شد ما نسبت به هم سرد بشیم و کم کم دعوا شروع شد. خانواده ام اصرار به طلاق داشتند اما پسر عمویم همچنان من رو می خواست و با طلاق موافق نبود. به هر حال با تمام نارضایتی ها طلاق توافقی صورت گرفت و ما از هم جدا شدیم. چهار ماه بعد از طلاق با یک پسر دوست شدم که حدود ۲۴ سال سن داشت اوایل خواستم فقط برای اینکه از درد رابطه قبلی راحت بشم باهاش صحبت کنم اما کم کم وارد رابطه بدون مرز شدم. این رابطه خیلی طولانی نبود و از هم جدا شدیم.
بلافاصله، حدود ۲۰ روز بعد با یک پسر دیگر دوست شدم نامش رامین بود و 34 ساله بود از همون اول هم بهم گفت رابطه ما فقط دوستانه خواهد بود و من هیچ قصد ازدواجی با شما ندارم. من با توجه به دو رابطه قبلی که خیلی امیدوارانه بهش نگاه می کردم اما با شکست مواجه شدم، این بار فقط برای رفع تنهایی پذیرفتم و وارد رابطه شدم در این رابطه اشتباهات زیادی داشتم مثل: مصرف سیگار مصرف گل مشروبات الکلی و رابطه نامشروع. بعد از مدتی از طرف برادر و مادرم مورد اعتراض قرار گرفتم به دلیل اینکه به آنها گفته بودم با همکلاسی هایم هستم و در خانه آنها به سر می برم. در صورتی که در خانه دوست پسرم بودم. به هر حال با زور و کتک من را به خانه برگرداندند.
از آنجایی که بودن در کنار آن پسر را دوست داشتم و به من احساس امنیت می داد تصمیم گرفتم از خانه فرار کنم و برای همیشه پیشش بمانم. همین کار رو کردم اما وقتی به خونه اش رفتم و موضوع را به اوتعریف کردم به من گفت من نمی توانم تو رو قبول کنم من اینجا مستاجرم و نمی توانم شما را به صاحب خانه معرفی کنم و باید از اینجا بری. اولش خیلی تلاش کردم بمانم اما وقتی قبول نکرد، منم رفتم. اما نه به خانه خودمون. در خیابان بودم. تا اینکه ساعت ۲:۳۰ نصف شب یک ماشین آریزو با چند تا پسر به من نزدیک شد ازم پرسیدن اینجا چه کار میکنی؟ من هم توضیح دادم. به من پیشنهاد کمک دادن و اینکه می توانم به خانه شان برم و رفتم. به مدت ۱۴ روز با آنها بودم تو این مدت مهمانی های زیادی را با هم رفتیم مهمانی هایی که مشروب می خوردیم، گل می کشیدیم، رقص داشتیم و تا صبح ادامه داشت و بعدش به خانه برمی گشتیم.
خیلی بهم خوش می گذشت چون از تمام دغدغه هام رها میشدم و جایی برای فکر کردن به خیانت پسر عمویم وطلاقی که بعدش به وجود امد نداشتم. انگار دارویی بود برای تمام دردهایم( پدر زندانی ام مادری که باید در خانه های مردم کار می کرد و خودم که ناامید شده و دیگر هیچ چیز با ارزشی نداشتم .اما این لذت دوامی نداشت چون بعد از ۱۴ روز به واسطه پلیس به خانه برگشتم الان هیچ حسی به زندگی ندارم دوست دارم دوباره فرار کنم واز دغدغه هام دور بشم.
پانته آ ۱۶ساله فرزند دوم خانواده است پدر ش فروشنده مواد مخدربود که درحال حاضر در زندان به سر می برد. مادرخانه دار و برای امرار معاش به عنوان نیروی خدماتی، درآپارتمان های مختلف کار می کند.پانته آ دوره کودکی موفق و شادی نداشته است ( از لحاظ امنیت(سابقه مکرر پدر در زندان به دلیل فروش مواد مخدر و تنهایی خانواده)و مالی ، عاطفی و حمایتی). چندان احساس امنیت نداشته است.از لحاظ تحصیلی نیز به دلیل اضطراب و نگرانی مفرط عملکرد مطلوبی نداشته است. ورود به دوره راهنمایی مصادف می شود با با زندانی شدن پدر به مدت طولانی و بی علاقه گی به درس.
مادر که باید سه فرزند خود را که (16،12 و9) ساله هستند، از هر لحاظ حمایت کند، از ناتوانی خود در این زمینه با فرزندانش صحبت می کند.این امر آنها را نا امید می کند. این نا امیدی در 15 سالگی پانته آ، با ورود پسر عمو و خواستگاری او امیدی تازه در دل خانواده از لحاظ امنیت عاطفی و مالی ایجاد می کند.با وجود بی علاقه گی که پانته آ نسبت به پسر عموی خود داشته، وی را پذیرفته و با و ایشان عقد می کند. بعد از آن نیز ترک تحصیل می کند. به گفته پانته آ طول مدت این خوشی به واسطه خیانتی که پسر عمو به اومی کند، طولانی نبوده است.و همین امر (خیانت) باعث جدایی از پسر عمو و ورود به روابط متعدد و پر خطر می گردد.رابطه هایی که همگی به مصرف گل، مشروبات الکلی و رابطه جنسی بدون مرز ختم می شود.پانته آ ، بدون شناخت و تفکر وارد روابطی می شده است که هر کدام چندروز بیشتر دوام نداشته است و با پی بردن مادر و برادر خانواده به این امر، با او به صورت فیزیکی ( کتک ) برخورد کرده و از بیرون رفتن وی از خانه ممانعت می کرند.تا این که پانته آ برای نجات از مسائل ایجاد شده اقدام به فرار و پناه بردن به خانه آقایانی که از وی بهره جنسی می بردند، می کند و به مدت 14 روز در خانه آنها(خانه استیجاری با 4 پسر و یک دختر) به سر می برد.در نهایت با پیگیری مادر و با کمک پلیس به خانه بازگردانده می شود.
فرار از خانه، به اقدام به دوری و ترک اعضای خانواده و بدون اجازه از آنها می باشد.فرار از خانه یکی از معضلات اجتماعی در بین نوجوانان است که به دلایل مختلف از جمله: مشکلات خانوادگی، بد رفتاری والدین و ناتوانی نوجوانان در سازگاری با مشکلات روی می دهد. درمراجعه کننده حاضر نیز به دلیل عدم توان در سازگاری و مقابله با مشکل پیش آمده اقدام به فرار از منزل می کند.
منبع : رکنا
برچسب ها :طلاق ، فرار از خانه
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0