زن جوان سیاه پوش که هنوز از شوک مرگ ناگهانی فرزندش بیرون نیامده بود، در حالی که «بغض سیاه» گلویش را می فشرد،درباره ماجرای خودکشی پسر۱۷ساله اش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری نجفی گفت:پسرم از زمانی که ۶ سال بیشتر نداشت با مشاهده صحنه های اعدام،سعی می کرد این گونه رفتارها را تقلید کند.

حتی یک بار با دستانم چشمانش را گرفتم تا لحظه به دار آویختن یک جوان را نبیند ولی متاسفانه موفق نشدم و او در همان دوران کودکی آن صحنه تلخ را دید. از آن روز به بعد پسرم همواره به دنبال مکان خلوت و اتاق دربسته ای بود تا همان صحنه دردناک را به نمایش بگذارد. به همین دلیل نگرانی عجیبی داشتم و مدام از او مراقبت می کردم تا این رفتار خطرناک را تکرار نکند.

چند بار فرزندم را در این شرایط وحشتناک دیدم و او را از رفتارهای دلهره آور بازداشتم اما هیچ گاه به خاطرم نرسید که او را نزد مشاور متخصص یا روان پزشک ببرم، چون این رفتارهای دور از ذهن را بازی های کودکانه خاص تعبیر می کردم . بالاخره پسرم در حالی به سن نوجوانی رسید که تنها و گوشه گیر بود.

او هیچ دوست و رفیقی نداشت و مدام در اتاق دربسته به سر می برد. فقط گاهی با پدرش بیرون می رفت و بقیه اوقات را درون اتاق خودش بود و من هر بار کتابی را در دست او می دیدم ،فکر می کردم مشغول مطالعه و خواندن دروس مدرسه است. با آن که بارها او را در سن کودکی دیده بودم که صندلی زیر پایش می گذاشت تا صحنه حلق آویزی را اجرا کند اما اکنون دیگر تصور نمی کردم در سن نوجوانی هم همان رفتارهای خطرناکی را انجام دهد که در دوران کودکی بر ذهن و افکارش نقش بسته بود!

او رفتارهای غیرمنتظره زیادی داشت اما متاسفانه من هم مانند بسیاری از مادران ،آن ها را ناشی از هیجانات فرزندم می دانستم تا این که چند روز قبل زمانی که از خواب بیدار شدم ،وحشت زده جسد حلق آویز پسر۱۷ساله ام را دیدم که از میله بارفیکس چهارچوب در اتاق آویزان بود. سراسیمه و هراسان به سویش دویدم و پیکر بی جانش را تکان دادم اما پاسخی نشنیدم . بلافاصله او را پایین کشیدم ولی …

دیگر بغض سیاه گلوی مادر را فشرد و در میان هق هق گریه ادامه داد:کاش قوانینی وضع شود که صحنه های اعدام و حلق آویزی مقابل دیدگان کودکان و نوجوانان قرار نگیرد. ما فرزند خود را به خاک سپردیم اما ای کاش …

با توجه به اهمیت و حساسیت این ماجرای تاسف بار ،گروه تجسس کلانتری نجفی مشهد در حالی با دستورهای ویژه سرهنگ محمد ولیان(رئیس کلانتری)به تحقیق و مطالعه درباره ابعاد و زوایای مختلف این حادثه تلخ پرداختند که پدر ومادر وی اعتقاد داشتند دیگر نه تنها در آن منزل مسکونی نمی توانند به زندگی ادامه دهند، بلکه نگران فرزند خردسال دیگر خود نیز بودند

منبع : رکنا