خودکشی پس از خیانت همسر

به گزارش تیتر حادثه ، مرد 43 ساله وارد مرکز مشاوره شد و گفت: 9 سال پیش با همسرم به شکل کاملا سنتی و با معرفی آشنایان و بعد از چندین بار ملاقات و خواستگاری ازدواج کردیم. بعد از چند ماه که از ازدواج ما گذشت بهانه گیری های همسرم شروع شد و همیشه مرا با آقایون فامیل و آشنایان مقایسه می کرد و مرا سرزنش می کرد که تو عرضه کار کردن نداری و فلانی چه زندگی به هم زده و ببین فلانی چه ماشینی گرفته و خالصه همشه در زندگی دیگران سرک می کشید و کارش شده بود سرزنش و فحاشی، به خانواده ام توهین می کرد و می گفت از این پدر و مادر همچین پسری بعید نیست!خیلی تلاش کردم که خواسته های او را فراهم کنم، به هر دری می زدم تا بتوانم آسایش و امکاناتی که او میخواست را فراهم کنم ولی موفق نمی شدم و او همچنان قانع نمی شد و هر دفعه خواسته هایی داشت که از عهده من خارج بود. همیشه سر موضوعات مختلف با هم مشاجره و دعوا داشتیم و مثل خروس جنگی به هم می پریدیم.بعد از دو سال زندگی خدا پسری به ما داد امیدوار بودم که با وجود پسران پایان آتش بس باشد اما حتی با او نیز بد رفتاری می کرد و حتی به بهانه های مختلف او را تنبیه می کرد. همسرم خیلی به سر و وضع خود می رسید و هر ماه کلی خرج خود و سر و صورت و لباسش می کرد.هر وقت شکایت می کردم کار ما به زد و خورد می کشید و مرا سرزنش می کرد، چند سالی به همین منوال گذشت و روز به روز اخلاق همسرم بد و بدتر می شد. دیگر حتی از روابط جنسی هم طفره می رفت و می گفت دوست ندارم به من نزدیک بشی و هر وقت به او محبت می کردم و می خواستم محبتی کنم، خودش را می تکاند و می گفت به من دست نزن چون چندشم می شود…. و بهانه شلختگی منو می کرد و می گفت بوی بدی می دهی….

رفته رفته باعث شد که من هم باورم شود که به درد نخور و بی ارزشم و با پیشنهاد یکی از دوستان چندین بار از مواد مخدر (تریاک) و مشروبات الکلی استفاده کردم و وقتی به خودم آمدم دیدم به مواد اعتیاد پیدا کردم و مصرف کننده شدم. دیگر بهانه های همسرم جور شده بود و بخاطر مصرف مواد و موارد دیگر سرزنش می کرد.

یک روز ویس ضبط شده ای در تلگرام از یک ناشناس به من رسید و با کنجکاوی گوش کردم که متأسفانه ویس همسرم که همراه پسر 6 ساله ام در منزل یک مرد غریبه بود و حرف های بسیار زننده و در رابطه با مسائل یک رابطه سیاه با همسرم گفته میشد و همسرم در حضور فرزندم همه ی اینها را با آن آقا رد و بدل می کرد که فوق العاده عصبی شدم و وقتی به همسرم ویس را گفتم با عصبانیت انکار کرد و چنان عصبی بودم که نفهمیدم چه کارمیکنم و به شدت همسرم را کتک زدم.

او از من شکایت کرد و من هم که نمیتوانستم این همه خفت را تحمل کنم دست به خودکشی زدم و کلی قرص خوردم و حتی با چاقو به خودم آسیب رساندم که خانواده ام متوجه رفتار من شده بودند و مرا سریع به بیمارستان بردن و جان سالم به در بردم.