دردسر بیماری عروس برای داماد فریب خورده!

دردسر بیماری عروس برای داماد فریب خورده!

سعید در خانه را باز می‌کند. هنوز جای خالی مادر در خانه پیداست. سعید آهی می‌کشد. قبلاً وقتی خسته از سر کار به خانه بر می‌گشت، مادر با لبخند سینی چای و بشقاب میوه را جلوی او می‌گذاشت و سعید با در دست گرفتن لیوان چای، تمام خستگی‌ها را به فراموشی می‌سپرد.