کد خبر : 28137
تاریخ انتشار : پنجشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۲ - ۱۲:۲۰

دردسر بیماری عروس برای داماد فریب خورده!

دردسر بیماری عروس برای داماد فریب خورده!

سعید در خانه را باز می‌کند. هنوز جای خالی مادر در خانه پیداست. سعید آهی می‌کشد. قبلاً وقتی خسته از سر کار به خانه بر می‌گشت، مادر با لبخند سینی چای و بشقاب میوه را جلوی او می‌گذاشت و سعید با در دست گرفتن لیوان چای، تمام خستگی‌ها را به فراموشی می‌سپرد.

به گزارش تیتر حادثه ، درست ۱۰ سال پیش وقتی پدر برای همیشه او و مادر را تنها گذاشته بود، سعید انس زیادی به مادرش پیدا کرده بود، اما شش ماه پیش سعید یک شب وقتی دیرتر از همیشه از سر کار به خانه بازگشت، برق‌های خانه را خاموش دید. دلهره و اضطراب در وجود سعید نشست. به طرف اتاق دوید.
ـ مادر! مادر!

مادر با چادر نماز در سجاده افتاده بود.

صدای آژیر آمبولانس فضای محله را پر کرد. وقتی سعید برای همیشه از مادر دور شد، تنهایی در وجودش بیشتر رخنه کرد.

ـ آقا سعید، دیگر وقتش شده که از تنهایی خودت را خلاص کنی. این‌طوری روح مادرت هم بیشتر شاد می‌شود و خیالش از بابت تو راحت می‌شود.

ـ چی می‌گی زن حاجی! من اصلاً حال و حوصله ندارم.

اصرارهای زن حاجی و بشقاب‌های غذای هر روزه‌اش برای سعید، در دل سعید یک حس اعتماد ایجاد کرد.

ـ آقا سعید دختر یکی از دوستای مرحوم حاجی عباس را می‌شناسم، دختر خیلی خوب و ظریف و نجیبیه، با مادرش حرف زدم، فردا عصر برو خواستگاری.

سعید با سبد گل به طرف آدرس راه افتاد. احساس تنهایی و غم در سینه‌اش بیشتر شده بود، هیچ‌کس را نداشت، اما اگر مادر بود…

سوسن با سینی چای جلوی سعید خم می‌شود. سعید لبخندی می‌زند و یک فنجان چای از سینی بر می‌دارد. چشم‌های سوسن انگار رنجی را در خود نهفته دارند.

همه چیز به سرعت پیش می‌رود، انگار پدر و مادر سوسن دوست ندارند دخترشان بدون سعید باشد.

محبت و محبت و محبت تنها چیزی است که از سوی سوسن و پدر و مادرش به طرف سعید سرازیر می‌شود.

سفره عقد خیلی ساده چیده می‌شود و سوسن در کنار سعید قرار می‌گیرد. سعید شاد از اینکه همسری دارد و تنهایی‌اش پایان یافته است، تمام عشق و علاقه‌اش را به پای دختر می‌ریزد.

ـ چی شده سوسن؟

ـ حال ندارم.

ـ با مادرت برو دکتر.

سوسن هر بار با یک کیسه بزرگ دارو به خانه باز می‌گردد. سعید خسته از این همه دارو و بداخلاقی همسر، بالاخره به فکر می‌افتد تا متوجه شود واقعاً سوسن دچار چه بیماری شده است؟

ـ خانم دکتر، من همسر سوسن هستم. نمی‌دانم چرا اینقدر شما برایش قرص می‌نویسید و نمی‌دانم چه اصراری هست که قرص ضد بارداری استفاده کند، درحالی که در خانه ما سکوت حاکم شده و بودن یک بچه، خیلی از مشکلات روحی من و زنم را برطرف می‌کند.

ـ ببینید آقا! همسر شما بیماری آمنوره از نوع پیشرفته و شدید دارد. در این بیماری، رحم کوچک است و رشدی نکرده، تخمدان‌ها هم دیده نمی‌شوند، دو سال قبل ما درمان‌های مخصوصی را روی خانم انجام دادیم، اما ایشان پیشرفتی نداشته‌اند و ما با دارو به سختی می‌خواهیم بعضی کارها را که باید به صورت طبیعی در بدن ایشان انجام شود، انجام دهیم.

سعید خسته و غمگین به خانه می‌رسد، در را باز می‌کند.

ـ سوسن، سر من کلاه گذاشتی. چرا پدر و مادرت با من اینطوری کردند؟

سوسن شروع به گریه می‌کند.

ـ من چه گناهی کردم. صبر کن من امیدوارم.

سعید یک سال دیگر در یکی از مراکز ناباروری درمان روی سوسن را انجام می‌دهد، اما…

سعید به دادگاه وارد می‌شود. انگار سال‌ها پیر شده است. اینجا هزاران نفر آمده‌اند. سوسن با فاصله از او قدم بر می‌دارد.

ـ واقعاً می‌خواهی منو طلاق بدی؟

ـ سه سال منو فریب دادی. هم خودت، هم خانواده‌ات. می‌دانستی چقدر خسته و تنهام. می‌دانستی و ۴۰۰ سکه مهریه می‌خواستی و من را که هیچ‌کس نداشتم، ناچار کردی به تمام خواسته‌هایت عمل کنم، درحالی که اصلاً زن نبودی؟! چرا پدرت با من اینطور معامله کرد؟ از تو گله ندارم، اما…

ـ سعید کاری به این حرف‌ها ندارم، من مهریه‌ام را می‌خواهم و طلاق نمی‌گیرم.

سعید تنها از دادگاه بیرون می‌زند، نمی‌داند قانون برای فریبی که خورده است، چه راهی دارد.

قانون چه می‌گوید؟

بایستی گفت این مرد نه تنها حق فسخ نکاح را ندارد بلکه بایستی مهریه ۴۰۰ سکه‌ای را بپردازد و دادخواست طلاق بدهد.

در موارد این چنینی نمی‌توان چنین تصور کرد چون مرد بدون آگاهی از بیماری همسرش با وی زندگی مشترک را آغاز کرده است پس حق دارد با عدم پرداخت مهریه اقدام به فسخ نکاح کند زیرا شرایط فسخ نکاح با شرایط زندگی این مرد متفاوت است.»

این مرد زمانی می‌توانست بدون پرداخت مهریه از همسرش جدا شود که قبل از همبسترشدن با وی پی به بیماریش ببرد زیرا زن به محض همبستر شدن با همسرش مستحق مهریه می‌شود. از سوی دیگر، این مرد زمانی می‌توانست فسخ نکاح کند که بلافاصله بعد از پی بردن به بیماری همسرش اقدام به این کار می‌کرد اما چون ایشان در برابر التماس‌های همسرش تسلیم شده است و فسخ نکاح نکرده است دیگر این حق را ندارد و در صورت تمایل به جدایی از همسرش بایستی با پرداخت مهریه دادخواست طلاق دهد.

طبق ماده ۱۱۳۱ قانون مدنی، اختیار فسخ نکاح فوری است و اگر طرفی که حق فسخ نکاح دارد بعد از اطلاع از ایراد به وجود آمده، اختیار او ساقط می‌شود به شرط اینکه علم به فوریت فسخ نکاح داشته باشد و سریع اقدام کند که تشخیص مدت امکان استفاده از اختیار به عرف و عادت است.

طبق ماده ۱۱۰۱ قانون مدنی، مهریه زمانی تعلق نمی‌گیرد که فسخ نکاح قبل از همبستر شدن باشد در غیر این صورت مرد بایستی مهریه کامل را پرداخت کند.

در ماده ۱۱۲۸ قانون مدنی نیز اگر در ازدواج صفت خاصی شرط شده باشد وبعد از عقد مشخص شود طرف این صفت را ندارد برای طرف مقابل حق فسخ نکاح خواهد بود، خواه وصف مذکور، در عقد تصریح شده یا عقد متبایناً بر آن واقع شده باشد.

به طور مثال، شرط در ازدواج باکره بودن دختر است البته در صورتی که پسر بخواهد با دختری ازدواج کند اگر این شرط بعد از جاری شدن خطبه عقد خلافش ثابت شود، پس می‌تواند فسخ نکاح کند.

در این صورت باز شرط این است که قبل از همبسترشدن مرد بتواند از پرداخت مهریه معاف شود.

این مشکلات را می‌توان در قالب تدلیس ازدواج خواند. طبق ماده ۶۴۷ قانون مجازات اسلامی چنانچه هر کدام از زوجین قبل از ازدواج با تکیه بر وصفی به مانند مدرک تحصیلی، موقعیت شغلی و امثال آن فریب دهد و عقد بر مبنای هر یک از آنها واقع شود، مرتکب به حبس تعزیری از ۶ ماه تا دوسال محکوم خواهد شد.»

ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : 0
  • نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.