قتل 2 شب پس از درگیری وحشت آور

قتل در خیابان محلاتی رقم خورد. عامل قتل در خیابان محلاتی دستگیر شد و عامل قتل در خیابان محلاتی اعتراف کرد. در قتل در خیابان محلاتی یک نفر کشته شد. رسیدگی به پرونده قتل در خیابان محلاتی در دادگاه آغاز شد.

به گزارش تیتر حادثه ، رسیدگی به این پرونده از ۲۲ آبان ماه سال 99 به دنبال وقوع درگیری در خیابان محلاتی آغاز شد. در آن درگیری پسر ۲۸ ساله ای به نام ارشیا از ناحیه سر چاقو خورده بود که به بیمارستان منتقل شد اما به خاطر شدت خونریزی جان سپرد.

مأموران پلیس به بررسی پرداختند و دریافتند وی در درگیری با پسر ۳۰ ساله ای به نام فرامرز کشته شده است. ماموران به ردیابی فرامرز پرداختند اما وی همراه برادرش به مکان نامعلومی گریخته بود.

یک روز از این ماجرا گذشته بود که فرامرز ردیابی و دستگیر شد و به درگیری با ارشیا اعتراف کرد و به بازسازی صحنه جرم پرداخت .

وی در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد .

در ابتدای جلسه مادر قربانی که تنها ولی دم بود درخواست قصاص را مطرح کرد .

سپس فرامرز به دفاع پرداخت و گفت: دو شب قبل از این ماجرا درگیری در محله مان رخ داد و من برای میانجگری وارد دعوا شدم .اما طرفین دعوا به من اعتراض کردند .در آن درگیری حتی چند تیر شلیک شد و من آنجا را ترک کردم و به خانه مان برگشتم.اما طرفین دعوا مرا تهدید کرده بودند.

وی ادامه داد: آن شب از خانه بیرون آمده بودم تا زباله ها را بیرون بگذارم که متوجه حضور مشکوک دو پسر جوان مقابل خانه مان شدم . عرشیا و دوستش در ماشین نشسته بودند. من گمان کردم که آنها همان طرفین دعوای شبانه هستند که مرا تهدید کرده بودند .من جلو رفتم و به آنها گفتم مقابل خانه مان چه کار می کنند که ارشیا به من فحاشی کرد و همین موضوع باعث درگیری ما شد .من چون بعد از درگیری دو شب قبل مدام وحشت داشتم در جیبم یک قمه جاساز کرده بودم .آن را بیرون آوردم و ضربه‌ای به بازوی عرشیا زدم که کاپشن او پاره شد .

وی ادامه داد:همان موقع دوست ارشیا از ماشین پیاده شد و به من اعتراض کرد .من به آنها گفتم آنها همان کسانی هستند که قبلا با من درگیر شده‌اند؟ اما جوابی به من ندادند .من گفتم همین الان با پلیس تماس میگیرم .گوشی موبایلم را بیرون آوردم تا با پلیس تماس بگیرم .همان لحظه به داخل خانه رفتم و در را بستم .اما هنوز در بسته نشده بود که ارشیا با لگد به در زد و به سمت من حمله کرد. من هم از ترسم یک ضربه قمه به سر او زدم .برادرم که متوجه ماجرا شده بود از خانه بیرون آمد و من از ترسم همراه او فرار کردم.

وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: باور کنید من اصلاً ارشیا را نمی شناختم و هیچ مشکلی با او نداشتم. من فقط گمان کرده بودم او همان پسری است که دو شب قبل با من درگیر شده و با تیراندازی مرا تهدید به مرگ کرده بود .من آن شب مشروب خورده بودم و اراده ای از خودم نداشتم .به همین خاطر چیز زیادی از آن درگیری به خاطر ندارم.

بنا بر این گزارش، با پایان دفاعیات متهم و وکیل وی، قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.