همین راز بیچاره ام کرد

همین راز بیچاره ام کرد

زنی که از شوهرش جدا شده می‌گوید شرایط خاص زندگی او و رازی که در کودکی از آن خبر نداشت، باعث اختلاف او و شوهرش شد

شاهین بعد از آزار سیاه در را قفل کرد

شاهین بعد از آزار سیاه در را قفل کرد

شب همه جا گسترده بود ، دشت سینه وسیع و داغی اش را در برابر وزش نسیم ملایمی قرار داده بود ، نسیمی آهسته و آرام به روی سینه اش می خزید و دامن کشان می گذشت ، سکوتی ابهام آمیز بر همه جا حکم فرما بود ، بر سقف نیلگون آسمان ستارگانی چند دور از چشم من جلوه گر بودند .

سرنوشتی دختری که زندگی اش با خیانت گره خورده است

سرنوشتی دختری که زندگی اش با خیانت گره خورده است

از روزی که مادرم مقابل چشمان وحشت زده من خودسوزی کرد، سرنوشت من نیز به همان شعله های آتشی گره خورد که رفتارهای خیانت بار زبانه می کشید. اگر چه بعد از این ماجرا روزگار پدرم نیز سیاه شد، اما تقدیر مرا به سویی کشاند

بازنشستگان از زندگی معاف شده اند

بازنشستگان از زندگی معاف شده اند

پیرمرد بازنشسته  خسته از زمانگردی که سرعتش از هر وسیله ای بیشتر است خسته از رفتار زمانه و گریزان از هیاهوی زندگی ماشینی با یک گونی پراز خاظره های محو و گنگ می اندیشد و شاید هم به این می اندیشد که کی و کدام محل آخرین نفس را خواهد کشید.